دویستمین سالگرد تولد چارلز دیکنز است و برنامههای مفصل و کاملی برای بزرگداشت این مناسبت برنامه ریزی شده است. با این همه، میراث ماندگاری که از او و آثارش برجا مانده چیست؟
چارلز دیکنز یکی از مهمترین نویسندههای قرن نوزدهم به شمار میرود، اما تاثیر او از حیطه ادبیات فراتر رفته و بسیاری از عبارات، شخصیتها و افکارش، با باورهای فرهنگ مدرن عجین شده است.
با گذشت دو قرن، از میان آنچه دیکنز برای نخستین بار در آثارش به ما عرضه کرد، چه چیزهایی باقی مانده است؟
کریسمس سفید
مفسران ادبیات مدرن دیکنز را به عنوان "مردی که کریسمس را اختراع کرد"، توصیف کرده اند. البته واضح است که منظورشان جنبه مذهبی این جشن نیست، بلکه فرهنگ گسترده مردم پسندی است که آن را در بر گرفته است.
براساس نوشته لی هانت، نویسنده و منتقد انگلیسی، در اوایل قرن نوزدهم به مراسم کریسمس چندان توجهی نمیشد. به عنوان مثال، اعضای کمیته کانون کارلتون در لندن، که قدیمیترین باشگاه حزب محافظه کاران است و در آن زمان، این حزب توسط آنها اداره میشد، جلسات کاری معمول خود را در روز کریسمس برگزار میکردند.
در حالی که اغلب، رواج مراسم کریسمس و نصب درخت کاج را در آن روز به شاهزاده آلبرت، همسر ملکه ویکتوریا نسبت می دهند، بسیاری معتقدند که تصویرهای رایجی که دیکنز از برگزاری این جشن در آثارش ارائه داده، به الگویی برای نسلهای بعدی تبدیل شده است.
به طور مشخص، تصور کریسمس سفید (کریسمسی که در آن برف می بارد) که در اغلب نقاط بریتانیا به ندرت اتفاق می افتد- در داستان "سرود کریسمس" چنان بازگو شده که گویی هر سال هنگام کریسمس برف می باریده است.
پیتر اکروید، نویسنده، زندگینامه نویس و منتقد ادبی ۶۲ ساله بریتانیایی که به طور ویژه به تاریخ و فرهنگ لندن علاقه مند است، در شرح حال دیکنز نوشت: "با توجه به این واقعیت که می توان گفت دیکنز تقریبا به تنهایی باورهای کریسمس امروزی را خلق کرده، جالب است به این موضوع توجه کنیم که در طول هشت سال اول عمرش، هر سال در کریسمس برف باریده بود؛ پس گاهی اوقات پیش از تصویر ایده آل، واقعیت وجود دارد."
جی کی چسترتون، نویسنده و دیکنز شناس معروف بریتانیایی (۱۸۷۴-۱۹۳۶)، شاید بهتر از دیگران به طور خلاصه شرح داد که چگونه دیدگاه رمانتیک دیکنز در مورد کریسمس به سراسر جهان نفوذ کرد.
به نوشته او "این که تصویرهای کریسمس قادر خواهند بود اسکروج (شخصیت خسیس داستان سرود کریسمس) را متحول کند یا نه مسئله دیگری است، اما ما را متحول میکنند."
فقر"دیکنزی"
یکی از چیزهایی که دیکنز بیش از هر چیز به آن توجه می کرد، طبقه های پایین اجتماع بودند. او یکی از نخستین کسانی است که با عزمی راسخ به لندن طبقه فرودست و فقر زده دوره ویکتوریا پرداخته است.
پدرش مهارت کمی در اداره مسائل مالی داشت و این موضوع در نهایت سبب شد که او و همه خانوادهاش به علت بدهکاری شش ماه به زندان بیافتند.
در آن ایام دیکنز کم سن و سال در مغازه پسر عموی خود مشغول به کار شده بود و بابت چسباندن برچسب روی قوطی واکس، هفتهای شش شیلینگ دریافت می کرد.
دیکنز پس از به شهرت رسیدن کمک کرد که اصطلاح موسوم به "نوار قرمز" در جامعه جا بیفتد. این اصطلاح توصیف کننده مقررات دست و پاگیری بود که از سوی کسانی که قدرت داشتند، وضع می شد و به طور خاص به افراد ضعیف و فقیر آسیب میزند.
در حال حاضر واژه "دیکنزی" (Dickensian) به صفتی در زبان انگیسی تبدیل شده که برای توصیف سطح غیرقبل قبولی از فقر در مکالمات روزمره مردم به کار می رود.
در سال ۲۰۰۹ میلادی، زمانی که رئیس انجمن معلمان و مدرسان میخواست درباره محرومیت در برخی از مناطق صحبت کند، از کلمه هایی چون وحشتناک یا مخوف استفاده نکرد، بلکه برای توصیف آن وضعیت، عبارت "بازتاب زندگی دوران دیکنز" را عنوان کرد.
البته نواقص و مشکلاتی از این قبیل در انگلستان، درآثار نویسندگانی نظیر بنجامین دیزرائیلی (۱۸۰۴-۱۸۸۱)، و الیزابت گاسکل (۱۸۱۰-۱۸۶۵)، داستان نویس نیز به کار رفته بود، اما این دیدگاه دیکنز است که در طول سالیان زیاد، همچنان طنین دارد.
کمدی مدرن شخصیت
گفته میشود که داستان خوانیهای دیکنز سرشار از شوخی بود و او در این مواقع لهجه و رفتار شخصیتهای داستانی خود را به طور زنده اجرا میکرد.
فیلیپ جوتیپوس، کمدین، می گوید که وقتی برای اولین بار رمان های دیکنز را می خواند، از سبک و اصطلاحاتی که به کار برده بود، شگفت زده شده بود
و شخصیت ها به همین شکل حرف می زنند و همین است که به هنگام خواندن گفتگوی شخصیتهای داستانهای دیکنز، بر لبان خواننده، لبخند نقش میبندد.
جان مولان، استاد دانشگاه کالج لندن در این باره میگوید: "اغلب مواقع، اگر شما بخواهید قسمتی از یک طرح داستانی او را که به نظرتان خیلی خنده دار آمده، به سادگی توصیف کنید، در واقع می بینید که اصلا طنزی در آن وجود ندارد."
به گفته پروفسور مولان، "اما طنز بالقوهای که در لحن آدمهای دیکنز وجود دارد و او با اصرار این لحن را در داستان مطرح میکند، بسیار طنزآمیز است."
در این حوزه، برخی دیگر نیز معتقدند که دیکنز آثار زیادی از خود، حتی برای کمدینهای حاضر به جای گذاشته است.
آرماندو جینیوچی، کمدین و طنزپرداز ۴۹ ساله بریتانیایی در اینباره میگوید: "با ذهنیتی که از چارلز دیکنز به عنوان رمان نویس برجسته دوره ویکتوریا داریم، در واقع از او غافل ماندهایم، چون به نظرمان او جدی است."
او اضافه میکند: "در حقیقت، من فکر میکنم که او بهترین کمدینی است که ما تاکنون داشته ایم، خیلی از آثار کمدی امروز متاثر از نحوه نگارش دیکنز در قرن نوزدهم میلادی است و از این بابت طنزپردازان فعلی به او بسیار بدهکارند."
به گفته جینیوچی "همان حالتی است که ما در ریتم گفتاری و نحوه بیان مکالمههای روزمره خود داریم، در واقع جملههای ما به آخر نمیرسند و همه صحبت یکدیگر را قطع می کنیم."
دیکنز و سینما
حدود صد اقتباس سینمایی و تلویزیونی از آثار دیکنز وجود دارد
از گوئینت پالترو تا میس پگی، شخصیت عروسکی معروف، بیشتر بازیگران نقشی در یکی از فیلم های اقتباسی از آثار دیکنز ایفا کردهاند، ولی خیلیها معتقدند که او بیشتر نقش مهمی در خلق قواعد و رسوم سینمایی داشته تا اینکه فقط محتوای آثارش الهامبخش آثار سینمایی باشد.
سرگئی آیزنشتاین (۱۸۹۸-۱۹۴۸)، نظریه پرداز و کارگردان روسی در همین زمینه گفته است که جنبههای مهم سینما، از تاثیر دیکنز بر دیوید وارک گریفیث، فیلمساز پیشرو آمریکایی، خلق شده است.
او استدلال می کند که "مونتاژ موازی" - تکنیکی که دو قصه به طور موازی در کنار یکدیگر پیش می روند- و "کلوزآپ" یا نمای نزدیک، از جمله مواردی است که دیکنز آنها را ابداع کرده است.
با این همه پروفسور گریمی اسمیت، که کتاب "دیکنز و رویای سینما" را نوشته است میگوید: "این فکر که دیکنز سینما را ابداع کرده، به وضوح بی معنی است، اما او یک عنصر کلیدی است که تاثیر مهمی در جهت توسعه سینما گذاشته است."
به نوشته پروفسور اسمیت "وقتی فیلم از راه رسید، آثار او الهام بخش حجم قابل توجهی از تولیدهای دوران اولیه سینما بود."
موسسه فیلم بریتانیا اعلام کرده است که فقط حدود صد نسخه از فیلمهای دوران سینمای صامت از آثار دیکنز اقتباس شده است که این روند همچنان تا امروز ادامه دارد.
البته این تاثیر به دلیل نحوه نگارش بصری دیکنز در تصاویر پرزحمت از مکان ها، در بخش بزرگی از سینما مشاهده می شود.
پروفسور"تئودور هووت"، استاد دانشگاه وسترن کنتاکی آمریکا معتقد است که تاثیر دیکنز فقط به استفاده سینما در اقتباس آثار او محدود نمی شود و فراتر از آن می رود، در واقع او در آثارش تمها و تکنیکهایی را ارائه می کند که هنوز هم از آنها در سینما استفاده میشود.
او به عنوان نمونه می گوید: " فیلم "چیزهای خیلی کثیف" محصول سال ۲۰۰۲ میلادی، ساخته استفان فریرز کارگردان انگلیسی که روایتی عاشقانه از وضعیت پیچیده دو مهاجر غیرقانونی در لندن را به تصویر می کشد، ادای احترام به مدلی از خانه به دوشان همیشگی دیکنز در این شهر است."
نامهای معنادار
بسط و گسترش شخصیتهای داستانی دیکنز اغلب به عنوان یکی از بزرگترین موفقیتهای او شناخته می شود.
در فرهنگ لغات شخصیتهای ادبیات بریتانیا نام ۹۸۹ نفر از شخصیتهای آثار دیکنز به ثبت رسیده است، از "آرابلا آلن" در داستان "آقای پیکویک" گرفته که اولین نوشته او در سال ۱۸۳۷ است تا "یوجین ریبورن" در داستان "دوست مشترکمان" که آخرین اثر دیکنز در سال ۱۸۶۵ محسوب می شود؛ نام تمامی شخصیتهای او در این فرهنگ لغات گردآوری شده است.
اسکروج بودن در زمانه دیکنز چندان نامتعارف نبود
در حالی که در بسیاری از رمانهای قبل از دیکنز برای شخصیتهای داستان از نامهای نمادین استفاده میشد، او این رسم را اصلاح کرد و متفاوت از سایرین، شخصیتها را با استفاده از خصایص و نقشی که قرار بود ایفا کنند، نامگذاری کرد.
این روش جدید نامگذاری در برخی از شخصیتها روشن است مثل "آقای ام. چوکوم چایلد" (M'Choakumchild)، معلم داستان "روزگار سخت" (۱۸۵۴)، و "سی.جی استرایور"،(Stryver) وکیل بلندپرواز رمان "داستان دو شهر" (۱۸۵۹)، اما در بقیه شخصیتها کمتر از این قاعده پیروی شده است.
"مگویچ"(Magwitch)، زندانی فراری "آرزوهای بزرگ" (۱۸۶۱)، یکی دیگر از این نمونههاست، نام او معانی متفاوتی دارد، از "مگ پای" به معنی زاغ که دزدی را به یاد میآورد تا "مجی" (Magi) که در انجیل از آن به عنوان مرد فرزانه نام برده شده است.
از این روش نامگذاری هنوز هم استفاده می شود از جمله جیمز جویس، توماس پینچن، اسکات فیتزجرالد و مارتین امیس، داستان نویسانی هستند که نام شخصیتهای خود را به این شیوه انتخاب کرده اند.
یک گروه از شخصیتهای معروف خیلی شناختهشده تر هستند، چون به عنوان یک اسم وارد زبان انگلیسی شدهاند، برای مثال به کسی که خیلی خسیس و بی بهره از هر نوع سخاوتمندی باشد، "اسکروج" - شخصیت منفی داستان سرود کریسمس- گفته میشود.
اما اصطلاح "چه دیکنزی؟" (?What the dickens) به معنای "آخه چه مکافاتیه؟" در زبان انگلیسی، از هیچ نامی مشتق نشده است.
این اصطلاح عامیانهای است که برای آدم ها و چیزهای بد به کار می رود و خاستگاه واقعی آن معلوم نیست، ولی دویست سال قبل از تولد دیکنز برای اولین بار این نوع اصطلاح عامیانه در نمایشنامه کمدی "همسران خوش وینزور" اثر ویلیام شکسپیر بر سر زبانها افتاده بود.
نگاه ما به قانون
"خانه قانون زده"، نهمین رمان چارلز دیکنز است که در سال ۱۸۵۳ نوشته شده است. وقایع این داستان قبل از آن که اصلاحات قانونی سال ۱۸۷۰ به وقوع بپیوندد در دادگاه عالی انگلستان روی میدهد. در آن زمان انتشار این داستان تلویحا حملهای به نظام قضایی محسوب میشد.
نگاه فعلی به وکلا که کمتر از یک چهارم مردم بریتانیا به آنها اعتماد دارند، به نظر میرسد دست کم تا اندازهای از شخصیت "آقای تولکینگ هورن" در داستان "خانه قانون زده" الهام گرفته باشد.
زکریا چافی، استاد آمریکایی فلسفه قضایی، زمانی در مجله حقوقی دانشگاه هاروارد نوشته است: "خواندن دو کتاب "آقای پیکویک" و "خانه قانون زده" دیکنز، به لحاظ دارا بودن مقدار زیادی قواعد فنی حقوقی برای دانشجویان حقوق خیلی با ارزش است."
به نوشته او "حتی یک وکیل مجرب دادگستری از برخی نکات قانونی ارائه شده در آثار دیکنز متحیر میماند، چرا که این قوانین خوشبختانه ابدی و خارج از قلمرو قانون کنونی به تصویب رسیده است."
سر ویلیام هولدورث، استاد بریتانیایی و مورخ قانون در سخنرانی خود در سال ۱۹۲۷ به موارد مهمی از نکات حقوقی مطرح شده در داستانهای دیکنز اشاره کرده است.
او گفت: "برخورد دیکنز با جوانب مختلف حقوق و وکلای زمانش، اطلاعات ارزشمندی را به منابع و مستندات ما افزوده است و این نه فقط از دوره خودش بلکه از دورههای اولیه تاریخ قانونگزاری ما بوده است."
اما اکنون چه مقدار از مشکلات حقوقی که دیکنز به آنها اشاره کرد، همچنان به قوت خود باقی مانده است؟
آنتونی آرلیج کیو. سی، وکیل ارشد دعاوی کیفری بریتانیا میگوید: "در واقع در کانون این مشکلات، بعضی چیزها هنوز باقی مانده است."
او میافزاید: "اغلب اوقات، به ویژه در پروندههای مربوط به مطالبات کم، هزینههای دادرسی قانونی، مبلغی بیش از خسارت طلب شده به اشخاص تحمیل میکند."